چقدر روی یک گل می نشینی
زنبور به اندازه نیازش بر می دارد
و می رود
- ۳ نظر
- ۱۴ مهر ۹۰ ، ۱۸:۴۸
زنبور به اندازه نیازش بر می دارد
و می رود
همین عامل بزرگ شکست های ما
در قربانگاه
رقص جنون اوست در دیدار یار
حرف همه عشــاق به جمله نـدا است
همه گویند که حج الفقرا صحن رضا است
اما ســخن بنده مسـکین چنـیـن نیست
چون صــحن رضــا نقطه ای از کرببلا است
که
دلش را فقط با خدا گره کور زده
بد نیست
اگر با گره کور نباشد
حرف هـمه عشــاق به جـمله نــدا است
همه گویند که حج الفقرا صحن رضا است
اما سخـن بنده ی مسکین چنین نیست
چون صحــن رضـا نقطه ای از کرببلا است
بلا یا شر بگذاری
تلنگری ست برای بیداری تو
که استعداد های بی استفاده مانده.
امیدی است برای جبران عقب افتادگی های تو
بدون جمع در غلط های خود باقی می مانم
بدون خلوت هیچ یک از تصمیم های من مال خودم نیست.
عالم همه بندگی تو را می کند
در انتظار ظهور مهدی
سپرده ایم تامعمار نقشه ی صحن سرایت را رسم کند
نمی دانم گریز روضه چه باشد
به دست بسته ی علی (ع)
به دست بسته ی زینب
و یا زمین خوردن...
اگر سلمان باشی حرف علی (ع) را می فهمی
که رسالتش را ابلاغ کرده باشد
در حالی که سالهاست حق خودت بر زمین مانده
علی را ببین
عالم همه بندگی تو را می کند
گناه دیگری : حق نشناسی
گناه من : حق نشناسی
گناه دیگری : بی گناهی
حق نشناسی
به اسم دعوت به حق
به سوی خودت دعوت کنی
سر هر کدام را بگیری انتهایش به گناه دیگر می رسد
عیب های خود را نیز ببینم
از زبان دشمنان ویا حتی کافران
به گوش بندگان می رساند