امروز قبرستان بودم
زیرا شنیده ام که می گویند شهدا نزد خدایشان هستند و از او روزی می گیرند
- ۱ نظر
- ۲۵ مرداد ۹۰ ، ۱۰:۳۱
زیرا شنیده ام که می گویند شهدا نزد خدایشان هستند و از او روزی می گیرند
اهل ملکوت وعرش در میــــکده بی هوشــن
این شبا ستاره از تموم آسمون می باره
نیمه زیافت عید مجتبی عید بهاره
امشـــب گـل ریــحـانه ساقی گلســتانه
بر هر گل خوش بویی داده دوسه پیمانه
بوی گــل پیــچیده توی خــــونه ی ام ابیــها
مجتبی می خنده بر چشای مرتضی و زهرا
جبرئیل نازل شد
رسول گفت: به برکت وجود حسن (ع)دورکعت به نماز ظهر ودو رکعت به نماز عصر اضافه شد
حسین که به نیا آمد
جبرئیل نازل شد
یک رکعت هم به نماز مغرب اضافه شد
ورسول خود،دورکعت به نماز عشا اضافه کرد
صحابه گفتند:حتما خدا حسن را بیشتر از حسین دوست دارد که برای او4رکعت و برای حسین سه رکعت به مسلمین هدیه داد
جبرئیل نازل شد
رسول گفت :دو رکعت از نماز های چهار رکعتی در سفراز مکلف سلب می شود
ولی یک رکعتی که به برکت وجود حسین به مغرب اضافه شد در همه حال بر همه واجب است
از استغفارهایم هم
استغفار می کنم
آهنگرم که تو باشی منم حدید
زیبا شده مجسمه ی روح من چرا
چون می زنی تو به روحم قلم شدید
صدها نگاره تو را می نوشتم و
وقتی میان دفتر معشوق و عاشقی
دوم خودم. وتورا می نوشتم و...
حیدر صاحب حکم ولایی تو
حیدر روح تو اوج شکیبایی
حیدر مظهر الله الاسمائی
حیدرتو ابالارباب من هستی
حیدر ساقی پیمانه ی مستی
حیدر روح تو چون موجی از دریاست
ذکرت بهتری الفاظ محمل هاست
هستی یاور بیچارگان شهر
هستی صاحب کل زمین ودهر
حیدر رنج عالم روی شان تو
حیدر غمزدم از قدکمان تو
حیدر در عزای همسرت سوختی
ملجم.تو به تیغت آتش افروختی
حیدرجان تو همراه زهرارفت
جسمت ازبرای دین زهرا رفت
قلبت در میان کوچه بشکسته
دستت در میان کوچه ها بسته
حیدر ماه تو در کوچه افتاده
دست مرد نامردی غمش داده
بعدت بچه هایت بی تب و تابند
شاید بی کسند یا تشنه ی آبند
روزه ما را می گیرد تا در گناه نیفتیم
۱به نظر شما استاد بهکی می گن؟
۲آیا وجود استاد لازم وضروریه؟
۳شما از یه استاد خوب چه انتظاراتی دارید؟
۴به نظر شما استادبایدچه انتظاراتی از شما داشته باشه؟
۵آیا شما تابه حال استاد داشتید؟
۶بهترین ویژگی یه استاد خوب چیه؟
۷اگر استاد دارید آیا استاد فعلی شما بهترین استادیه که دیدید؟
۸اگر استاد دارید از چند درصد برخوردهای
استادتون شما رو خوش حال وچند درصدش ناراحتتون می کنه؟
۹توی شهرتون چند تا استاد خوب سراغ دارید؟
*باتوجه به جواب های شما این داستان ادامه داره... *
پاورقی
لطفا اگر این پست رو دیدید جواب بدید از نوشتن نام هم خود داری کنید
بچه های هسته حتما به این سوالات جواب بدن(لطفا)
خواب فرصتی است
برای به دست آوردن
پی نوشت
خواب فرصتی برای از دست دادن
مردم اگر می خواهند سنگ باشند.
باشند
مرا از تبار چشمه ها قرار بده
یعنی
داری حرکت می کنی
وقتی برای اصلاح زیر دستش نشستم
دیدم
تمام نقاط سرم رابه یک اندازه اصلاح نمی کند
دیدم
پارچه ای روی لباسم کشید تاموهای زائد سرم دیگر جاهای بدنم را کثیف نکند
دیده نشدن تو نیست
به جای درست کردنشان
خوش حالم زمانی که از تو دور میشوم...
از سوی حضرت حق به تو نازل می شوند
بر زکریا فقط در حال نماز نازل می شدند
امشب عزای پسر خون خداست
کردن وداع علی وشاه
نمی تونه دل بکنه سخـــته خدا
می شه جدا از خیمه ها
تابرســه به لشــــکر حرامــــیا
حسین می کرد شکر خدا
که این پسر نمی بینه داغ بابـا
نمی بینه سر جدا
سر عموش و باباشو رونیزهه ها
نمی بینه نه قتلگاه
نه حنجر بریده ی حضرت شاه
تیر میزنه یه بی حیا
می گه زدم به نیت قرب اله
هرکس می زد تیر به بدن
می گفت زکین جدتون علی زدم
هوهو کشان نعره زنان
میان به سمت حضرت علی چنان
اسب علی جای رجوع
حرکت می کرد به سمت لشکر عدو
میدان جنگ حلقه ی تنگ
زدن به دور نوه ی اســوه ی جنــــگ
قتل علی صبر جلی
داره امامــــم حسیـــن ابن عــــلی
حسین شده خیره یه جا
نمی تونه حرکـــت کنــه روی دو پا
داد میزنه اکبر .بابا
اربا اربا شـــــده ام زود تـــر بیـــا
علی میگه بابا بیا
آخ خورد میشن استخونام زیر سما
چشم پدر به یک پسر
رد می شد از رو کمرش یه اسب نر
گریه کنم تا که حسینم ببینم
دادبزنم آقا برا غمت حزینم
کرببلا کاش مدفن من بشه حریم با صفایت
خاکم کنن روبه رو گنبد طلایت
آقا به بندگی من بده رضایت
(عین لام)
پست ثابت
ذکر هر دل شکسته ای حسین غریب فاطمه
ماه شب های تار من ای بانی چشم زار من
پـــــــدرومــادرم فدا بـــرای تــو ای نگارمـــنوقتی هیئت میام آقا می سوزم از داغ کربلا
حســــرت دل تازه میشه بااسم عبـاس محلقا
هرکی شد نوکر وغلام می بینه اربابش مدام
داره تــردید دلم به این که نوکرم یایه فرد عام
بسه دوری و انتظار بارون اشکام چه بی قرار
اذن دیدن حرم بده به چشم من مرحمت بذار
هرچی دارم ازم بگیر فقط یه کربلا بده
بـیـن هیـئـت بـیـا آقـا روح مـنو جلابده
که درب های بسته ی پیش روی ما هر چه قدر هم بزرگ باشند
اما کلید گشایش آنها در کف دست ما جای می گیرد.
سر در سنگر به نقش یا مدد ارباب یدم
فکه را در خواب دیدم بزم عشقی ناب دیدم
یک حسینیه به نام مادر ارباب دیدم
فکه را در خواب دیدم پر گل و بی آب دیدم
من شهیدانی خدایی بارز و نایاب دیدم