لوگو
- ۰ نظر
- ۱۸ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۰۸
تمام مستحبات عمرت را روی هم جمع کنی
اندازه یک واجبی که از تو ترک شده را نمی تواند پر کند.
امام باقرعلیه السلام
دری آتش می زند
وقرنها میسوزند
میلیون ها نفر
برای سوزاندن آنکه به این در آتش زد
می گفت : وقتی پدر شدم فهمیدم فرزند
که خطایی میکند پدر چه عذابی میکشد
خدابرسدبه داد دل امیر المومنین و حضرت رسول(ص)
پ ن: انا و علی ابوا هذه الامه
یکی ازبرادران اهل سنت می گفت:
که عالم شهرمان نوزدهمین فرزندش چند روز پیش به دنیا آمد
و می گفت: در فامیل ما کم جمعیت ترین خانواده پسر عمومه که
که چهار فرزند داره.
گفتم :تا به اینجاکه شما ولایت مدار تر از ما شیعه ها بودید!
میرسه از فلک صدایی
هیئتتون شده خدایی
اربعین ثبت دفتری شد
داده اید اولین فدائی
بسته حجت خدا باها
بعد رفتن علی ز دنیا
کمترین شکل مردن ما
پر زدن تو را زیارت آقا
قسمتم شه خدا شهادت
کاش به من هم بدی لیاقت
کاش مثه رفتن تمیمی
من بمیرم تو را زیارت
نوکرت تا ابد بمونم
تا ابد از شما بخونم
رومو آقا زمین نزن باز
کربلا بده تا من جوونم
خوب می دونم که کار نداره
کافیه تا کنی اشاره
کل عالم به یک مداره
تا منو کربلا بیاره
آقا شبیه علی تمیمی
با تو باشم من رفیق صمیمی
یا تو نجف یا تو کربلا تون
لونه کنم آقا از کریمی
از زبان امام حسن به امام حسین علیه السلام
هرچی که من دیدم ندیدی /تو از کوچه فقط شنیدی
همه چیزم حسین برا تو / فقط نپرس داداش چی دیدی
حرم برا تو / وطن برا من
صحرا براتو / کفن برامن
همه ی زندگیم فداتو
قاسم خنده هاش برا تو
شکر خدا به جام نکردی
دستای مادر رها تو
حســـــــــین...لحظه ی اخرم
حســــــــین ...منتظر مادرم
هنوز.... دستای بسته ی
بابــــــا...نمی شه باورم
حســــن مظلوم عالمین
امام حسن به حضرت زینب
گریه نکن طاقت ندارم / بیا بشین خواهر کنارم
حقــش اینه که من براتو / قــد یه آسمون ببارم
سوار موج / مصیبتی تو
شکوه, صبرو/ بصیرتی تو
سهم تو خواهر اسارت
سیلی و فهش و هتک و غارت
شکرخدا نیستم ببینم
مجلس شام و اون جسارت
ســـر...خورشید و تشت زر
تو و... یک عمر خون جگر
براااا...دخترای حسین
توایـــِ ... تنهاترین سپر
حســــــن . مظلوم عالمـــین
باتو حرف آخر من / اشبه الناس حیدر من
پشت و پناه زینبی تو/ تسکین قلب مضطر من
تو رو به حق / دستای حیدر
قسم به اشک و/ صورت مادر
قاسم شیر لافتی کن
مرد دفاع خیمه ها کن
بگو که از عدو نترسی
به عمه زینب اقتداکن
دیروز برای چندمین بار در تاریخ خواندم:
درصفین
صحابه
برگردن علی (علیه السلام)
شمشیر گذاشتند
تا اجازه مذاکره را صادر کند.
پ ن : صرفا نقل تاریخ بود کسی به دل نگیرد
نمی دانم چرا
روز به روز از هرچه کوچه است
متنفرتر می شود
پ ن: کوچه های شام ،کوفه ،مدینه...
این روز ها عذابم شده شام
پ ن :زضحاک ابن عبدالله ، عصر عاشورا ، بصیرت ، توجیه